اگزیستانسیالیسم یا وجودگرایی فلسفی، مکتبی در قرن 19 و 20 میلادی است که به نوع خاص هستی انسان و آزادی و مسئولیتهای آن توجه دارد. از مهمترین متفکران این مکتب میتوان به کیرکگور، هایدگر، آلبرکامو و سارتر اشاره نمود.
اگزیستانسیالیسم: مکتبی با محوریت هستی انسان
اگزیستانسیالیسم بهعنوان یک مکتب فلسفی در قرن نوزدهم و با آثار سورن کیرکگور، فیلسوف دانمارکی، به شهرت رسید. ایده اصلی این مکتب که با هستی خاص انسان و آزادی انتخابهای آن گره خورده است، بهعنوان جنبشی فکری در میان دو جنگ جهانی و بحران نهیلیستی ناشی از آن عمومیت یافت و پس از جنگ جهانی دوم، بهعنوان جنبشی فراگیر در دیگر علوم نیز مطرح شد.
این مکتب فلسفی که با اصالت دادن به وجود خاص انسان، معناداری زندگی را مستلزم معنابخشی انسان به زندگی میداند، در قرن 20 بهدنبال سردرگرمی انسان مدرن پس از جنگ و جستوجویش به دنبال معنا در قالبهای متعددی مطرح شد. بهطورکلی فلاسفه و نظریهپردازان این مکتب، شرط معناداری زندگی را انتخابهای فردی و به عهده گرفتن مسئولیت آن انتخابها در نظر گرفتهاند.
اگزیستانس به چه معناست؟
اصلیترین باور اگزیستانسیالیستها ناشی از یک تفکیک مفهومی میان دو اصطلاح Being بهمعنای وجود عام همه موجودات و Existance بهمعنای وجود خاص انسانی است. این متفکران وجود خاص انسان را برخلاف دیگر موجودات، مستقل از ماهیت فیزیکال و اصطلاحا انتیک آن میدانند. به عبارت دیگر آنها اصالت و هستی حقیقی یک انسان را با اگزیستانس او بهمعنای نوع خاص مواجههاش با جهان بیرون تعریف میکنند.
براساس این دیدگاه دیگر موجودات، نظیر حیوانات و گیاهان، بهمعنای انسانی وجود نداشته و فاقد اگزیستانس هستند. مارتین هایدگر بهعنوان یکی از مهمترین فیلسوفان اگزیستانسیالیست قرن 20، با تمایز نهادن میان موجود جهانمند (انسان) و موجود درونجهانی، سعی دارد تا بر نوع خاصی هستی انسان و نسبتگیری آن با جهان بیرونی تمرکز کند. بهعقیده بسیاری از اگزیستانسیالیستها، هستی دیگر موجودات منوط به درک ماهیت آنها توسط انسان و معنابخشی انسان بهعنوان موجود جهانمند است. به این ترتیب نه انسان بدون جهان هستی وجود دارد و نه جهان هستی بدون انسان.
اصطلاح Existance که ریشه در مفهوم Existee لاتینی داشته و حاوی دو بخش Ex (بیرون از) و istance (عدم یا نابودگی) است، تنها مختص انسان بوده و تنها بر موجودی اطلاق میشود که فارغ از محیط اطراف و سلطه مفهومی عمومی، از میان امکانات خود انتخابهایی فردی داشته باشد و مسئولیت آنها را به عهده بگیرد. حال اما باید دید مقصود از آزادی انسان و انتخاب فردی مدنظر فیلسوفان اگزیستانسیالیست چیست؟
مفاهیم بنیادین اگزیستانسیالیسم
بهطورکلی در میان فیلسوفان اگزیستانسیالیست دو قرن اخیر، تفاوت دیدگاهی زیادی وجود دارد. این تفاوتها گاه بهجهت تمایز روششناختی فلسفه آنها و گاه بهواسطه مسئله اصلی تفکرشان به وجود آمده است. با این وجود این متفکران در به کاربستن برخی از مفاهیم و اهمیت آنها در نظام فکریشان اشتراکات قابل توجهی دارند. در ادامه قصد داریم چند نمونه از مهمترین مفاهیم مشترک در فلسفه های اگزیستانس را مرور کنیم:
آزادی (Freedom):
ژان پل سارتر، فیلسوف اگزیستانسیالیست فرانسوی، در کتاب هستی و نیستی، جایگاه مفهوم آزادی را اینگونه به تصویر میکشد: «ما محکومیم به آزادی؛ به این معنا که هیچ انتخابی نداریم جز اینکه انتخاب کنیم و بار مسئولیت انتخابمان را به دوش بکشیم.» این نقل قول که بهخوبی دیدگاه اگزیستانسیالیسم را نسبت به آزادی شرح میدهد، آزادی اگزیستانسیال را از آزادی سیاسی که در نسبت با دیکتاتوری و آنارشیسم تعریف شود، متمایز میکند. آزادیِ انتخاب که در بیان ادبی «به مثابه یک نفرین و نه یک موهبت» در نظر گرفته میشود، نوع خاصی از هستی جبری است که ویژگی ممتاز انسانی است.
فردیت (Individuality):
براساس دیدگاه اگزیستانسیالیستها، انتخاب شخصی و بیرون از دایره هنجارها و چارچوبهای ارزشی تودۀ مردم (همرنگ جماعت نشدن)، فردیتی را محقق میکند که کلید اصلی نیل به حقیقت و خودشناسی است. مفهوم "فردیت" که مقدمۀ داشتن انتخابهای آگاهانه و زندگی مسئولانه است؛ ابتدا بهطور متمایز در اندیشه کیرکگور، در نقد به فیلسوفانی مثل هگل، مطرح گشته و سپس در اندیشه هایدگر و سارتر به پختگی مفهومی بیشتر رسیده است.
اهمیت این مفهوم برای اگزیستانسیالیستها از آن روست که افراد در پیروی از جمعیت و برآورده کردن توقعات دیگران، بر صورت خود نقاب زده و حس مسئولیت را از خود سلب میکنند. این زندگی مسئولانه همان زندگی اصیلی است که بهعنوان غایت زندگی اگزیستانسیالیستها در ادامه مورد بحث قرار خواهد گرفت.
اضطراب (Anxiety):
یکی از مهمترین مفاهیم در فلسفههای اگزیستانیسالیستی، اضطراب است. این مفهوم در اگزیستانسیالیسم از تلقی روانشناختی آن و یا مفهوم عمومی ترس متفاوت است. اضطراب اگزیستانسیال که کیرکگور آن را «سرگیجه آزادی» میداند، نوعی دلهرۀ وجودی است که برآمده از آزادی و انتخابهای فردی انسان و ویژگی ذاتی بشر است.
تمایز این تلقی از اضطراب با مفاهیمی مثل ترس، از یکسو در استمرار آن و از سوی دیگر در بیعلت بودن آن برای انسان است. در بیان هایدگر ریشه این اضطراب از خود هستی انسان و آزادی انتخاب برمیخیزد و تنها از مسیر تحمل اضطراب، بهعنوان اصل فردیتبخش، اصالت فردی انسان محقق میگردد.
اصالت (Authenticity):
دیگر مفهوم کلیدی فلسفههای اگزیستانس، اصالت یا خودینگی است. چنانچه اشاره شد، غایت هستی انسانی در مکتب اگزیستانسیالیسم، رسیدن به زندگی اصیل از طریق انتخابهای آزادانه و فردی است. غایتی که رسیدن به آن در گرو دو مفهوم اضطراب و مرگآگاهی میباشد.
پیشینه و فلاسفه اگزیستانسیالیسم
ریشۀ مفاهیم اگزیستانسیالیسم را میتوان در افکار پیشگامان فلسفه، خصوصا سقراط و افلاطون، یافت. با این وجود اولین کسی که به طور مشخص سوالات اصلی این مکتب را مطرح کرد، سورن کییرکگور است. او که عموما بهعنوان پدر این نحلۀ فلسفی شناخته میشود، دغدغۀ ایمان و فائق آمدن بر بحران وجودی انسان را داشت. اگرچه کیرکگور هیچوقت از لفظ اگزیستانسیالیسم استفاده نکرد، الهامبخش کسانی همچون هایدگر، گابریل مارسیل و ژان پل سارتر بوده است.
مارتین هایدگر بهعنوان یکی از مهمترین فلاسفه قرن 20 در مکتب اگزیستانسیالیسم و پدیدارشناسی، مرکز پژوهش دوران اولیه خود را یافتن معنای هستی میدانست. او با توجه به دازاین (انسان) و هستی خاص آن، معتقد بود تنها از طریق انسان است که میتوان بر بحران فراموشی وجود فائق آمد و معنای هستی را دریافت.
یکی از مفاهیم اصلی فلسفه اگزیستانسیالیستی هایدگر، مرگآگاهی است. برخلاف دیدگاه عمومی، توجه فلاسفه اگزیستانسیال به مرگ، بهمعنای اهمیت دادن آنها به مرگ بیولوژیک و یا ومیل به خودکشی نیست، بلکه آنها مرگ را از این جهت حائز اهمیت میدانند که به هستی فردی انسان بها داده و ذیل برجسته ساختن تناهی زندگی، انتخابهای ما را مسئولانه میکند.
اگزیستانسیالیسم در هنر و ادبیات
برخی از فلاسفه همچون ژان پلسارتر، فردریش نیچه، آلبر کامو و داستایوسکی از آراء اگزیستانسیالیستی خود در آثار ادبی استفاده کردند. سارتر از مفهومی به نام نفس تصنعی (fake self) سخن میگفت که در نتیجه همرنگی با جماعت به وجود آمده و منجر به ساخت «خود»ی میشود که از تقلید ساخته شده و اصالت ندارد. او در رمان تهوع شخصیتی را توصیف میکند که تنها و افسرده است و دغدغۀ اصلی او «وجود» است و در تلاش است برای فرار از حس پوچی به خودشناسی و خلق اثر برسد.
«اخلاق بردگان» نیز بهعنوان یکی از مهمترین ایدههای نیچه در آثار فلسفی و ادبی او، اشاره به رفتار انسان بر اساس تبعیت از اراده قدرت دیگری و نه بر اساس ژرفاندیشی فردی دارد. نیچه در کتاب چنین گفت زرتشت از سه استحالۀ روحِ «شتر، شیر، و کودک» برای توصیف سیر تحول انسان اگزیستانس استفاده میکند. شتر نماد تحمل صبورانۀ رنج در بیابان (بحران وجودی)، شیر نماد سرسختی و مبارزه، و کودک نماد گریز از نیستانگاری است. در واقع این کودک است که با معصومیت جهان خود را با قواعد خود ساخته و با شادمانی در «حال» زندگی میکند. به عقیدۀ نیچه با زندگی کودکوار میتوان از نهیلیسیم (معناباختگی زندگی) نجات پیدا کرده و در قالب ابرانسان زیست.
آلبرکامو، فیلسوف الجزایری-فرانسوی، در رمان اسطورۀ سیزیف، زندگی انسان مدرن را به نفرین سیزیف تشبیه میکند که بدون اراده درگیر روزمرگیها شده است. او در رمان محاکمه و بیگانه نیز با توصیف وضعیتی دلهرهآور، معناباختگی زندگی انسان مدرن را به خوبی به تصویر میکشد.
از دیگر متفکرانی که به مفاهیم اگزیستانسیالیستی توجه داشتند میتوان به فئودور داستایوفسکی، در آثاری همچون یادداشتهای زیرزمینی و برادران کارامازوف، میلان کوندرا در کتاب بار هستی و کارگردانانی همچون اینگمار برگمن و آکیرا کوروساوا اشاره نمود.
اگزیستانسیالیسم و رواندرمانی
اروین یالوم احتمالا معروفترین متفکری است که از ایدههای فلسفه اگزیستانسیالیسم در روانکاوری فرویدی بهره برده است. براساس دیدگاه یالوم کشمکشهای درونی انسانی، برآمده از غیرقابل اجتناب بودن چهار مفهوم اساسی زندگی آن، یعنی مرگ، آزادی و مسئولیتهای آن، انزوای وجودی و بیمعنایی (پوچی)، است. او در کتاب رواندرمانی اگزیستانسیال، ضمن معرفی تفصیلی مانیفست فکری خود، پذیرش این مفاهیم را در زندگی شرط اول رواندرمانی دانسته و در رمانهایی همچون وقتی نیچه گریست، درمان شوپنهاور و مامان و معنای زندگی، اندیشههای خود را در سیر داستانها به کار گرفته است.
اگزیستانسیالیسم مکتب فکری و جنبشی است که با ظهور در قرن 19 و اوج گرفتن در قرن 20 در خلال جنگهای جهانی و مواجۀ نسان مدرن با پوچی و معناباختگی، دیدگاه متفاوتی به وجود انسان را مطرح کرده و باعث بروز اندیشهها و سبک فکری جدیدی شد. این مکتب در ادبیات، سینما، روانشناسی، جامعهشناسی و هنر نیز تاثیرات چشمگیری گذاشته است.
هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.