مکتب فرانکفورت
5
(2)
نظر 2
100%(2) نفر از مخاطبان این دوره را پیشنهاد کردهاند.
سرفصلهای دوره
- جلسه اول
- مکتب فرانکفورت چگونه تعریف میشود ؟
- نظر مکتب فرانکفورت درباره تکنولوژی چیست؟
- تاریخ مکتب فرانکفورت
- چهره های اصلی مکتب فرانکفورت
- آیا متفکران مکتب فرانکفورت ضدپوزیتیویستی بودند؟
- عقلانیت ابزاری به چه معناست ؟
- جایگاه دیالکتیک در مکتب فرانکفورت
- صنعت فرهنگ
- پرابلاماتیزه شدن مسئله فرهنگ
- جلسه دوم
- سه مولفه بنادین : ضد سرمایهداری ، رویکرد ضد پوزیتیویستی ، دغدغه فرهنگ
- درباره کتاب دیالکتیک روشنگری
- هگل و مکتب فرانکفورت
- تفاوت دو نوع فرهنگ : فرهنگ انسان های سلطهگر و فرهنگ انسان های تحت سلطه
- مارکس و مکتب فرانکفورت
- گئورگ لوکاچ و مکتب فرانکفورت
- دوره اوج مکتب فرانکفورت : ۱۹۳۰-۱۹۵۰
مدرس
احسان فرزانه
دکتر احسان فرزانه دانش آموخته علوم سیاسی مقطع دکتری دانشگاه تهران و مولف کتاب های «وضعیت نئولیبرال» (تحلیل جامعه شناختی شعر فارسی دهههای ۱۳۸۰ و ۱۳۹۰)، «نیچه و رمانتیسیسم» و مترجم کتاب «اگزیستانسیالیسم» تالیف پل فولکیه میباشد و از چهرههای جوان و فعال علوم انسانی در کشور است.
مطالعه بیشتر
مکتب فرانکفورت به مجموعهای از متفکران قرن بیستم گفته میشود که در موسسه تحقیقات اجتماعی فرهنگی واقع در شهر فرانکفورت فعالیت میکردند. بهترین راه برای فهم اهداف این موسسه و تحقیقات بعدی آن، توجه به سیر تاریخی آلمان در قرن بیستم میباشد. بطور خلاصه میتوان اهداف این موسسه را فهم و سپس نقد مسائلی مانند سرمایهداری ، فرهنگ و ایدئولوژی آن قرن معرفی کرد.
در این مطلب به دو مفهوم مهم و راهگشای مکتب انتقادی یعنی نظریه انتقادی و صنعت فرهنگ ، بطور خلاصه و به قصد آشنایی مخاطبان با این دو مفهوم، پرداختهایم. همچنین در ادامه نیز به اعضای کلیدی موسسه تحقیقات اجتماعی فرهنگی مانند هورکهایمر، آدورنو، مارکوزه و هابرماس بهمراه شرح مختصری از زندگینامه و فعالیتهای تحقیقاتی آنان اشاره میکنیم. در انتهای مطلب نیز منابعی جهت آشنایی بیشتر با مکتب فرانکفورت معرفی شده است.
تاریخ شکل گیری مکتب فرانکفورت
اگر دانشجوی فلسفه و یا علوم اجتماعی باشید حتما نام مکتب فرانکفورت به گوشتان خورده است . مکتب فلسفی- اجتماعی که قصد داشت بنیانهای علوم اجتماعی را زیر و زبر کند. در دهه 1930 میلادی ، اتفاقی در فضای فلسفه و علوم اجتماعی به وقوع پیوست که بعدها به این نام مکتب شناخته شد. این مکتب با هدف ایجاد یک نظریه انتقادی که جامعیت نقد امور اجتماعی از یک سو و نقادی دستگاه های مختلف فکری را از سوی دیگر داشته باشد ، و با تمرکز بر فهم و نقد مسائلی چون سرمایهداری، فرهنگ و ایدئولوژی، تأسیس شد.
در آن زمان، موسسه تحقیقات اجتماعی در شهر فرانکفورت آلمان بهعنوان نقطه مرکزی این جریان فکری، نقش بسزایی در شکلگیری و پیشبرد اهداف آن داشت که در آینده با ظهور نازیسم و فاشیسم در آلمان ، اعضای این موسسه مجبور به مهاجرت به ژنو و سپس آمریکا شدند و در نهایت با پایان جنگ جهانی دوم به آلمان بازگشتند.
مفاهیم مهم مکتب فرانکفورت
تهیه لیست کاملی از مفاهیم مهم مکتب فرانکفورت ، کار بسیار دشوار و فراتر از ادعای این مطلب میباشد؛ چرا که هرکدام از اعضای این موسسه و متفکران الهام بخش آنان که بازتولید مفاهیمشان را میتوان در نوشتههای اعضای این مکتب مشاهده کرد، منظومه کامل و پیچیدهای از مفاهیم و نظریات نابی بهحساب میآیند.
در این مطلب ذیل عنوان مفاهیم مهم مکتب فرانکفورت، به دو مفهوم که تاحدودی میتواند مخاطبان را با نگاه انتقادی این موسسه تحقیقاتی آشنا کند، اشاره میشود. درون مفاهیمی چون نظریه انتقادی و صنعت فرهنگ ، فهم و نقد اعضای این مکتب به مسائلی چون پوزیتیویسمگرایی افراطی، سرمایهداری و جامعهای که توسط آن مورد حمله واقع شده است، دیده میشود.
نظریه انتفادی مکتب فرانکفورت
با گذشت زمان، مکتب فرانکفورت تکامل یافته و تأثیرات عمدهای بر فلسفه معاصر اروپا گذاشت. تئوریهای انتقادی آن، که به دنبال درک ، نقد و تغییر واقعیتهای اجتماعی بود، به بخشی جداییناپذیر از مطالعات فلسفی و فرهنگی تبدیل شد. تئودور آدورنو و ماکس هورکهایمر دو شخصیت برجسته در این موسسه که می توان گفت از بنیانگذاران آن بودند که نقد جامعه مدرن و فرهنگ صنعتی را به عنوان محور اصلی کار خود قرار دادند. آنان با نگاهی تحلیلی و نقادانه به ساختارهای اجتماعی و فرهنگی، نشان دادند که چگونه ایدئولوژی و سرمایهداری مدرن به هم تنیده شده و به شکلگیری جامعهای کمک کرده است که در آن انسانها از آزادی و خلاقیت حقیقی خود دور میشوند.
تأثیر آدورنو و هورکهایمر بر تحلیل ایدئولوژی و سرمایهداری مدرن به قدری زیاد بود که نظریهپردازان بعدی نیز از آن به عنوان یک مرجع اساسی در کار خود بهره گرفتند. این موسسه تحقیقاتی ملهم از فلسفه هگل به نحو اعم و فلسفه مارکس به نحو اخص می باشد و فضای مارکسیستی در اغلب آثار متفکران این مکتب دیده می شود ، هرچند که این فضای مارکسیستی کاملا متفاوت با فضای مارکسیستی-سوسیالیستی اتحاد جماهیر شوروی در همان دوره است.
مکتب فرانکفورت در تحلیلهای خود به شدت تحت تأثیر مکتب مارکسیستی قرار داشت. متفکران این مکتب، مارکسیسم را نه تنها بهعنوان یک نظریه اقتصادی، بلکه بهعنوان یک ابزار برای درک ساختارهای قدرت و دینامیکهای اجتماعی به کار بردند. آنها با تلفیق مارکسیسم با دیگر نظریههای اجتماعی و فلسفی، به نقد ساختارهای قدرت و ایدئولوژیهای حاکم پرداختند و رویکردی تازه در تحلیل اجتماعی ارائه دادند. انچه برای فهم این مکتب توضیح و تبیین نظریه انتقادی ضرورت دارد.
بنا بر نظر هورکهایمر نظریه انتقادی نقد اجتماعی خودآگاهانه ای است که نه مبتنی بر طریق روشنگری و ایده های ان بلکه مبتنی بر نقادی نظامات فلسفی و فکری برای تحول و تغییر در امر اجتماعی باشد. نظریه انتقادی بر دو اصل اساسی استوار است : یکی نقد مکتب پوزیتیویسم ودیگر نقد نظامات فلسفی بالاخص مارکسیسم. پوزیتیسم که بنیاد علوم اجتماعی بود در نظر هورکهایمر و دیگر متفکران مکتب فرانکفورت نمی توانست بنیاد علوم اجتماعی باشد زیرا علوم اجتماعی در روش و دستگاه معرفتی و نتایج با علوم طبیعی تفاوت دارد.
از سو دیگر پوزیتیویسم دانش را از امور و علایق انسانی تهی می داند و این امر همان مقدار که در علوم طبیعی راهگشا و اساسی است می تواند موجب تصلب علوم اجتماعی شود ، چنانکه هورکهایمر پوزیتیویسم را مخالف روش دیالکتیکی می دانست. از این روست که نقد مکتب پوزیتیویسم توسط متفکران موسسه تلاشی برای تدوین معرفت شناسی و روش شناسی نوینی برای علوم اجتماعی است.
همانگونه که گفتیم این مکتب ذیل نظریه مارکسیستی تعریف می شود ، به عبارت دیگر، مکتب فرانکفورت یکی از گونه های نظریه مارکسیستی است که با نقد دیگر نظریه های مارکسیستی آغاز میشود. به عبارتی دیگر این موسسه بر خلاف نظریه مارکسیستی که اقتصاد را زیر بنا می داند و آنرا در شیوه هستی مردمان موثر می داند ، با رجوع به منظر هگلی ایده و ماده را نه مقدم بر یکدیگر بلکه در ارتباط با هم داند و فرهنگ و اندیشه را جایگزین اقتصاد در منظر مارکسیستی می کند.
صنعت فرهنگ
یکی از مهمترین انتقادات مکتب فرانکفورت به فرهنگ صنعتی، تبدیل تفکرات و امور فرهنگ به کالاهای مصرفی بود. آدرنو و هورکهایمر صنعت فرهنگ را اشاره به نوعی از صنعت در عالم مدرن می دانند که به تولید انبوه کالاهای فرهنگی مشغول است. این مکتب بر این باور است که فرهنگ در جوامع مدرن به شکلی استاندارد و یکنواخت تولید میشود و این تولید انبوه به کالاییشدن فرهنگ منجر میگردد. در نتیجه، فرهنگ دیگر نه به عنوان یک میدان برای تبادل ایدهها و خلق آثار اصیل ، بلکه به یک صنعت تبدیل شده که تنها هدف آن تولید و فروش بیشتر است.
این امر از دیدگاه متفکرین این موسسه به تضعیف جایگاه هنر و فرهنگ و تفکر و تقویت ایدئولوژیهای سطحی و مصرفی منجر میشود. صنعت فرهنگ تمامی فرهنگ ها و صور فرهنگی مختلف را به نحوی یکسان عرضه کرده و در خدمت مصرف قرار می دهد و موجب از میان رفتن تفاوت و تکثرات فرهنگی و فکری می شود.
از طرفی دیگر نیز، این موسسه همچنین به نقد نقش رسانهها در تقویت ایدئولوژیهای حاکم توجه دارد. این مکتب بر این باور بود که رسانهها با تولید و انتشار محتوای یکنواخت و استانداردسازی شده، به تقویت ایدئولوژی هایی کمک میکنند که به نفع ساختارهای قدرت موجود است و این امر به نوبه خود، تأثیر منفی بر هویت فردی و توانایی افراد برای تفکر انتقادی دارد.
اعضای مکتب فرانکفورت
در این بخش به معرفی چهار تن از معروف ترین اعضای مکتب فرانکفورت می پردازیم.
ماکس هورکهایمر
او در سال 1895 در زولینگن، آلمان، متولد شد و در سال 1973 در نورنبرگ درگذشت. او به عنوان یکی از بنیانگذاران مکتب فرانکفورت و نظریه انتقادی شناخته می شود و هم چنین از چهرههای اصلی فلسفه کانتی و مارکسیستی بود.او معتقد بود که ایدئولوژیها میتوانند خطرناک باشند زیرا آنها میتوانند اندیشه و تفکرات را قالب بندی کنند و به طور کلی از یک رویکرد بحرانی کاستن. همچنین او معتقد بود که فلسفه و علوم اجتماعی باید به طور کامل درک کنند که چگونه ایدئولوژی های جامعه، اقتصاد و سیاست به طور مستقیم زندگی روزمره افراد را تحت تاثیر قرار می دهد. از آثار او می توان به : "خسوف خرد ، "نظریه انتقادی و نظریه سنتی" و "دیالکتیک روشنگری" (به اتفاق آدرنو) اشاره کرد.
تئودور آدورنو
او درسال در 1903 در آلمان متولد شد و در سال 1969 در سوئیس درگذشت. او در کنار ماکس هورکهایمر به عنوان یکی از بنیانگذاران موسسه تحقیقات اجتماعی فرهنگی و نظریه انتقادی شناخته می شود .آدورنو عمدتاً به نظریه پردازی درباره مسائل فرهنگی و اجتماعی شناخته میشود. او همچنین برآن بود که فرهنگ غالب به "صنعت فرهنگ" تبدیل شده و از دستیابی به موانع دموکراسی جلوگیری میکند. از آثار او می توان به : "دیالکتیک روشنگری" (به اتفاق هورکهایمر) ، "زبان اصالت" ، "درامدی به جامعه شناسی موسیقی" و "دیالکتیک منفی" اشاره کرد.
یورگن هابرماس
او در سال 1929 در آلمان متولد شد.فیلسوف و جامعه شناس آلمانی که بیشترین شهرت او در میان دانشگاهیان به واسطه آثار و پژوهش هایی است که در زمینه تئوری های ارتباطات انجام داده است. هابرماس از نظرات مارکسیستی به عنوان یک ابزار برای تفسیر پیچیدگیهای جامعه معاصر استقبال کرده است، اما همچنین انتقاداتی عناصر خاصی از آن دارد. برای مثال، او معتقد است که مارکسیسم در شرح ساختارهای اجتماعی خاص و در تحلیل نقش زبان و ایدئولوژی بحران های جدی دارد. هابرماس را می توان از فیلسوفان متاخر مکتب فرانکفورت دانست که با بن مایه های فلسفی تحولاتی را در این مکتب رقم زده است. دو کتاب مشهور هابرماس عبارتند از "نظریه کنش ارتباطی و "گفتمان فلسفی مدرنیته" که در آنها در پی تعریفی از خردگرایی ارتباطی و بازتعریفی از مدرنیته است.
هربرت مارکوزه
او درسال 1898 در آلمان متولد شد و در سال 1979 در همان کشور درگذشت. فیلسوف و نظریهپرداز اجتماعی که به عنوان یکی دیگر از اعضای مهم این مکتب شناخته میشود که بر ارائه صورتی جدید از مارکسیسم تمرکز داشت.مارکوزه مارکسیست بود اما از آن قسم مارکسیستهایی که انتقادات بنیادین و جدی به تفکر مارکس دارند. او ادعا میکرد که مارکسیسم استالینی به جای آنکه منافع طبقه کارگر را نگه دارد، آن را بیشتر تحت سلطه طبقه حاکم قرار داده است. او همچنین مخالف جنگ و استفاده از خشونت طبقاتی برای رسیدن به اهداف سیاسی بوده است.او در کتاب مشهورش "انسان تک ساحتی"، میگوید که اجتماعهای مدرن به طور کامل تحت تاثیر تبلیغات و ماشینهای رسانهای قرار گرفتهاند که مصرفکنندگی و تکبعدیشدن فرد را در پی دارد. به عبارت دیگر، او برآن است که فرهنگ مصرفگرایی باعث شده انسانها باورها، ارزشها و هدفهای مشترک را از دست بدهند و به جای آن دچار تکبعدیشدن و مصرفگرایی بشوند.
راهنمای کتاب جهت مطالعه بیشتر مکتب فرانکفورت
خاطرات ظلمت: درباره اندیشگر مکتب فرانکفورت والتر بنیامین تئودور آدرنو ماکس هورکهایمر ؛ تالیف : بابک احمدی ، نشر مرکز
رویکرد انتقادی در جامعهشناسی ادبیات ؛ تالیف : لئو لوونتال، مترجم محمدرضا شادرو ، نشر نی
سپیده دمان فلسفه تاریخ بورژوایی ؛ تالیف ماکس هورکهایمر، مترجم محمدجعفر پوینده، نشر نی
مکتب فرانکفورت و نیچه ؛ تالیف : هانس گئورگ گادامر، مترجم حامد فولادوند، نشر مهر نیوشا
مکتب فرانکفورت ؛ تام باتومور، مترجم حسینعلی نوذری، نشر نی
نظریه انتقادی مکتب فرانکفورت در علوم اجتماعی و انسانی؛ تالیف: حسینعلی نوذری، نشر آگه
واژگان مکتب فرانکفورت ؛ تالیف: ایو کوسه، استفان آبه، مترجم افشین جهاندیده، نشر نی
فهرست محتوای دوره
(برای ثبت نظر، باید دوره را خریده باشید.)
(5 از 5 | 2 نظر)
خیلی عالی بود
تمام کلاسهایی که با دکتر فرزانه داشتیم عالی بوده
به نظرم دوره برای شروع مطالعه آثار مکتب بسیار مفید بود