[ارادۀ به زیستنِ ایرانی] : تأمّلی در منظر و منشِ ایرانی در امروزِ جهان
در جهانی که شتاب، مصرف، بیگانگی و تقلید جای اندیشه را گرفته، این درسگفتار تلاشی است برای بازخوانیِ «طرزِ ایرانیِ بودن»؛ آن شیوه از زیستن و اندیشیدن که نه در تقابل با جهان، که در پیوستگیِ جان و خرد و زندگی معنا مییابد.
این دوره میکوشد نشان دهد ایرانی بودن، «هویت»ی ایستا و تعصبورزانه نیست؛ بلکه ارادهای است به دیدن و فهمیدنِ جهان به شیوهای دیگر؛ دیگَرْ امّا آشِنا. از خلالِ زبان، هنر، دوستی و شادمانیِ اندیشندهای که در تاریخ و فرهنگ این سرزمین ریشه دارد.
در مسیر گفتارها، از غزالی تا سهروردی، از نظامی تا سعدی، از ویتگنشتاین تا زیمل، به پرسشهایی بازمیگردیم که در هیاهوها و شلختگیهای امروز گم شدهاند: نسبت ما با خرد چیست؟ چگونه میتوان به زندگی آری گفت بیآنکه در دامِ شرم و تقلید از این و آن، یا مرثیهخوانیِ گذشته افتاد؟
بر سرِ آنیم که نشان دهیم جهانِ آدمیان را نه ایدهها که انگیزهها ساخته و پرداختهاند. هر متفکّری، انگیزهای است برای گونهای دَرْجهانْبودن. و بر ملا میکنیم که اندیشۀ ایرانی، چشمِ دیگری به جهان دارد. و اگر ما شبیه به غربیان، از خلال تئوریها به وضع خود نپرداختهایم و در شعر و حکمت میاندیشیدهایم، شاید آن شیوه را نمیخواستهایم و نمیپسندیدهایم. که دانش در خردِ ایرانی، در تپش و تمنّایِ طرزی از توانایی است که دلِ پیر را بُرنا میکند.
«ارادۀ به زیستنِ ایرانی» دعوتی است به تأمل، نه تکرار؛ به دیدن دوبارهی خود، نه از چشم دیگری و نه حتی در آیینۀ دیگری. طرحی برای بازشناسیِ افقِ ایرانی در دوستی، شادی، معنا و صفا و شاید جستوجوی آن آبی که از فرط زلالی، دیرزمانیاست که به چشم نمیآید.
(برای ثبت نظر، باید دوره را خریده باشید.)