نیکولو ماکیاولی

نام ماکیاولی هم در بین عوام و هم نخبگان با حفظ قدرت به هر قیمت گره خورده است و بیراه نیست اگر بگویم او بدنام ترین متفکر تاریخ است، چنان بدنام که ماکیاولیسم قرنهاست یک دشنام در عالم سیاست است. گویی هر جا هدف قرار است وسیله را توجیه کند، اسم ماکیاولی به اذهان می آید. این در حالیست که ماکیاولی را باید بنیانگذار علم سیاست در غرب مدرن دانست و به صراحت گفت بدون شناخت و خواندن ماکیاولی نمیتوان درکی از چیستی حکومت و قدرت سیاسی در جهان معاصر پیدا کرد. اما دستاورد ماکیاولی چیست؟ او چگونه از فهم ما از سیاست و حکومت افسانه زدایی میکند؟ ماکیاولی به ما چه چیزی درباره سازوکارهای تشکیل یک نظام حکومتی و حفظ آن نظام میگوید؟ و همینطور از ماکیاولی درباره دلایل زوال و فروپاشی نظامهای سیاسی، دولت-ملتها و امپراطوریها چه چیزی یاد میگیریم؟ آیا نگاه ماکیاولی محصول دوره خاص اروپای مسیحی بود که او در آن میزیست یا متون او بعد از گذشت پانصد سال و برغم پیچیده شدن ماهیت جوامع همچنان زنده است؟ و مهمتر از همه ماکیاولی به ما ایرانیان در آستانه قرن جدید شمسی، چه عینکی برای تحلیل اتفاقات سیاسی داخلی، منطقهای و بین المللی میدهد و چگونه به ما کمک میکند مفاهیم «حکومت»، «قدرت سیاسی»، «جمهوری»، «مصلحت نظام»، «مشروعیت نظام»، «خشونت سیاسی» و «مردم» را از منظر فلسفه سیاسی تحلیل کنیم و بفهمیم؟ اینها سوالهایی است که در این طعم اندیشه بزرگان مورد پرسش قرار دادیم. برای چشیدن طعمی از ماکیاولی سراغ علی علیزاده رفته ایم. او که از قضا در تحلیل سیاسی نیز معتقد به سیاست واقعی است دانشآموخته فلسفه مدرن اروپایی است و سالها مدرس فلسفه در دانشگاه میدلسکس در لندن بودهاست. در ده سال گذشته او به عنوان تحلیل گر سیاسی و رسانهای فعالیت داشته و به طور خاص روی تحلیل اشکال جدید امپریالیسم و استعمار و مکانیزمهای دخالت و سلطهشان در خاورمیانه تمرکز داشته و تدریس این دوره را از لندن بر عهده گرفته است. در سه جلسه دو ساعته علیزاده با تکیه بر مهمترین اثر ماکیاولی یعنی «شهریار» سر فصل هایی از جهان معرفتی ماکیاولی ارایه داده، ماکیاولی را به قرن بیستم و یکم آورده تا به ما در فهم پرسشهای سیاسی روزمان کمک نماید.