امپریالیسم(نظام سلطه)
سرفصلهای دوره
- امپریالیسم
- تعریف لفظی امپریالیسم
- آیا مارکس استعمار را یک امر مترقی میدانست ؟
- نظریه رودولف هیلفردینگ درباره امپریالیسم
- رزا لوکزامبورگ و گسترش امپریالیسم در لایه تولید
- راه حل لنین در برابر پدیده امپریالیسم
- جریان های اصلی در مطالعات توسعه در قرن بیستم
- نظریه امانوئل والرشتاین
مدرس
احسان فرزانه
دکتر احسان فرزانه دانش آموخته علوم سیاسی مقطع دکتری دانشگاه تهران و مولف کتاب های «وضعیت نئولیبرال» (تحلیل جامعه شناختی شعر فارسی دهههای ۱۳۸۰ و ۱۳۹۰)، «نیچه و رمانتیسیسم» و مترجم کتاب «اگزیستانسیالیسم» تالیف پل فولکیه میباشد و از چهرههای جوان و فعال علوم انسانی در کشور است.
مطالعه بیشتر
امپریالیسم، به معنای گسترش قدرت و نفوذ یک ملت بر دیگر مناطق، نیرویی تعیینکننده در شکلدهی جهان مدرن بوده است. این مفهوم باعث گسترش امپراتوریها، تبادل ایدهها و کالاها، و میراثی پیچیده از پیشرفت و استثمار شده است. در این مقاله، جنبههای مختلف امپریالیسم، از انگیزههای آن تا پیامدهای پایدارش، بررسی میشود.
برای مطالعه بیشتر درباره سایر ایسم ها : بسته آموزشی ایسم ها
تعریف امپریالیسم
امپریالیسم به سیاست یا عملی اشاره دارد که در آن یک ملت قدرتمند کنترل خود را بر مناطق ضعیفتر، اغلب از طریق استعمار، سلطه اقتصادی یا تسخیر نظامی گسترش میدهد. اگرچه این واژه معمولاً با استعمار اروپایی مرتبط است، امپریالیسم در طول تاریخ به اشکال مختلف وجود داشته است، از امپراتوریهای باستانی مانند روم گرفته تا تسلط اقتصادی قدرتهای مدرن.
انگیزههای امپریالیسم
دلایل امپریالیسم در دورهها و مناطق مختلف متفاوت بوده است، اما به طور کلی شامل موارد زیر میشود:
- منافع اقتصادی: دسترسی به منابع خام، بازارهای جدید برای کالاها و فرصتهای تجاری سودآور.
- قدرت سیاسی: افزایش پرستیژ ملی، تصرف مناطق استراتژیک و رقابت با کشورهای رقیب.
- برتری فرهنگی: اعتقاد به مأموریت تمدنسازی، که اغلب بر پایه سلسلهمراتب نژادی یا فرهنگی استوار است.
- گسترش مذهبی: تمایل به گسترش دین، به ویژه مسیحیت، در میان جمعیتهای غیر اروپایی.
دوره استعمار و پیامدهای آن
دوره استعمار، که از قرن پانزدهم تا بیستم ادامه داشت، زمان اکتشافات گسترده و ساخت امپراتوریها بود. قدرتهای اروپایی مانند اسپانیا، پرتغال، بریتانیا و فرانسه مستعمراتی را در سراسر قارههای آمریکا، آفریقا و آسیا ایجاد کردند. این تلاشها ترکیبی از بهرهبرداری اقتصادی، گسترش سرزمینی و تحمیل فرهنگی بود. پیامدهای این دوره شامل نابودی جمعیتهای بومی، معرفی سیستمهای حکومتی اروپایی و استخراج ثروتی بود که انقلاب صنعتی اروپا را تغذیه کرد.
رقابت برای تسخیر آفریقا
در اواخر قرن نوزدهم، قدرتهای اروپایی در رقابتی بیسابقه برای استعمار آفریقا شرکت کردند که در کنفرانس برلین ۱۸۸۴–۸۵ رسمی شد. کشورهایی مانند بریتانیا، فرانسه و بلژیک قاره آفریقا را بدون توجه به فرهنگها یا مرزهای موجود تقسیم کردند. پیامدهای این رقابت مخرب بود: کار اجباری، بهرهبرداری از منابع و بیثباتی بلندمدت جوامع آفریقایی.
عصر امپریالیسم در آسیا
تجربه آسیا با امپریالیسم منحصر به فرد اما به همان اندازه تاثیرگذار بود. کشورهایی مانند هند، چین و مناطق جنوب شرق آسیا تحت سلطه مستقیم اروپاییها یا معاهدات نابرابر قرار گرفتند. به عنوان مثال، راج بریتانیا در هند اقتصاد و حکومت منطقه را بازسازی کرد و در عین حال منابع آن را استخراج کرد. به همین ترتیب، جنگهای تریاک و معاهده نانکینگ چین را به نفوذ خارجی باز کرد و حاکمیت آن را تضعیف کرد.
پیامدهای اقتصادی امپریالیسم
امپریالیسم اقتصاد جهانی را به شدت تغییر داد. استعمارگران ثروت هنگفتی از سرزمینهای تحت سلطه خود استخراج کردند و قدرتهای امپریالیستی را غنی کردند، در حالی که ملتهای مستعمره را فقیر کردند. این نابرابری اقتصادی تا به امروز ادامه دارد، زیرا مستعمرههای سابق اغلب با توسعهنیافتگی، وابستگی به محصولات کشاورزی و عدم تعادل تجاری که ریشه در گذشته استعماری آنها دارد، دستوپنجه نرم میکنند.
تأثیرات اجتماعی و فرهنگی امپریالیسم
امپریالیسم جوامع و فرهنگها را به طور عمیقی تغییر داد. مناطق مستعمره شاهد تحمیل زبانها، سیستمهای آموزشی و اعمال مذهبی بیگانه بودند که اغلب به بهای سنتهای بومی تمام میشد. اگرچه این تبادل فرهنگی گاهی منجر به مدرنیزاسیون شد، اما اغلب به حذف هویتهای محلی و ایجاد سلسلهمراتبی منجر شد که به نفع استعمارگران بود.
افول امپراتوریهای استعماری
قرن بیستم شاهد افول امپراتوریهای استعماری بود که ناشی از دو جنگ جهانی، جنبشهای ضد استعماری و تغییر نگرشهای جهانی بود. ملتهای آسیایی، آفریقایی و کارائیب برای استقلال مبارزه کردند و رهبرانی مانند مهاتما گاندی، هو شی مین و کوامه نکرومه جنبشهای استعمارزدایی را رهبری کردند. تا اواسط قرن بیستم، بیشتر مستعمرات حاکمیت سیاسی به دست آوردند، اگرچه بسیاری همچنان با چالشهای اقتصادی و سیاسی مرتبط با تاریخ استعماری خود مواجه بودند.
استعمار جدید و امپریالیسم مدرن
اگرچه امپراتوریهای استعماری سنتی تا حد زیادی از بین رفتهاند، امپریالیسم به اشکال جدیدی ادامه دارد. استعمار جدید به نفوذ اقتصادی و سیاسی کشورهای قدرتمند بر کشورهای ضعیفتر اشاره دارد که اغلب از طریق شرکتهای چندملیتی، کمکهای خارجی و توافقات تجاری اعمال میشود. امپریالیسم مدرن در پویایی قدرت جهانی ظاهر میشود، جایی که کشورها از قدرت اقتصادی و اتحادهای نظامی برای حفظ تسلط استفاده میکنند.
پیامدهای اخلاقی امپریالیسم
امپریالیسم سوالات اخلاقی عمیقی درباره قدرت، استثمار و مسئولیتپذیری مطرح میکند. اگرچه این مفهوم باعث پیشرفت فناوری و تبادل فرهنگی شد، اما نابرابری، خشونت و حذف فرهنگی را نیز تداوم بخشید. امروزه میراث امپریالیسم بحثهایی درباره غرامت، بازگرداندن آثار فرهنگی و نقش قدرتهای استعماری سابق در رفع نابرابریهای جهانی برانگیخته است.
این بررسی جامع از امپریالیسم پیچیدگیهای آن را برجسته میکند؛ ترکیبی از جاهطلبی، نوآوری و بیعدالتی که همچنان به شکلدهی جهان ما ادامه میدهد.
فهرست محتوای دوره
(برای ثبت نظر، باید دوره را خریده باشید.)